معنی فارسی counterthought

B1

فکری که با یک ایده، عقیده یا نظریه دیگر در تضاد است.

A thought or idea that disagrees with another thought or idea.

example
معنی(example):

او پس از گوش دادن به استدلال‌ها، یک فکر متضاد درباره پیشنهاد داشت.

مثال:

She had a counterthought about the proposal after listening to the arguments.

معنی(example):

فکر متضاد او به تیم کمک کرد تا رویکرد خود را دوباره بررسی کنند.

مثال:

His counterthought helped the team reconsider their approach.

معنی فارسی کلمه counterthought

: معنی counterthought به فارسی

فکری که با یک ایده، عقیده یا نظریه دیگر در تضاد است.