معنی فارسی countervalues

B1

مجموعه‌ای از ارزش‌ها که در برابر یا در تضاد با ارزش‌های دیگر قرار دارند و می‌توانند در تصمیم‌گیری و همکاری موثر باشند.

Values that conflict with or counterbalance other values in a decision-making process.

verb
معنی(verb):

To target an opponent's assets which are of value but not actually a military threat, such as cities and civilian populations.

معنی(verb):

To make a counter estimate of something's value.

example
معنی(example):

در مذاکره، درک ارزش‌های متقابل ضروری است.

مثال:

In negotiations, understanding countervalues is essential.

معنی(example):

می‌توان از ارزش‌های متقابل برای یافتن نقاط مشترک استفاده کرد.

مثال:

Countervalues can be used to find common ground.

معنی فارسی کلمه countervalues

: معنی countervalues به فارسی

مجموعه‌ای از ارزش‌ها که در برابر یا در تضاد با ارزش‌های دیگر قرار دارند و می‌توانند در تصمیم‌گیری و همکاری موثر باشند.