معنی فارسی country kitchen
B1آشپزخانهای با طراحی ساده و طبیعی، معمولاً با استفاده از مواد طبیعی و رنگهای گرم.
A kitchen characterized by a warm, rustic style often featuring natural materials and a cozy atmosphere.
- NOUN
example
معنی(example):
آشپزخانه روستایی پر از جذابیت و گرمای سنتی بود.
مثال:
The country kitchen was filled with rustic charm and warmth.
معنی(example):
آنها عاشق پختن در آشپزخانه بزرگ روستایی بودند.
مثال:
They loved cooking together in the spacious country kitchen.
معنی فارسی کلمه country kitchen
:
آشپزخانهای با طراحی ساده و طبیعی، معمولاً با استفاده از مواد طبیعی و رنگهای گرم.