معنی فارسی countrymade
B2محصولاتی که در مناطق روستایی تولید می‌شوند و معمولاً کیفیت بالاتری دارند.
Products that are made in the countryside, often emphasizing traditional methods and local resources.
- adjective
adjective
معنی(adjective):
(in India) Describing a weapon manufactured illegally in a cottage industry
example
معنی(example):
من مقداری پنیر دست‌ساز محلی از بازار خریدم.
مثال:
I bought some countrymade cheese from the local market.
معنی(example):
محصولات دست‌ساز روستایی معمولاً تازه‌تر و اصیل‌تر هستند.
مثال:
Countrymade goods are often fresher and more authentic.
معنی فارسی کلمه countrymade
:
محصولاتی که در مناطق روستایی تولید می‌شوند و معمولاً کیفیت بالاتری دارند.
