معنی فارسی countrypeople

B1

افرادی که در مناطق روستایی زندگی می‌کنند و به فرهنگ و زندگی روستایی وابسته‌اند.

People who live in rural areas, often characterized by a particular lifestyle or culture.

example
معنی(example):

مردم روستا با آغوش باز از ما استقبال کردند.

مثال:

The countrypeople welcomed us with open arms.

معنی(example):

مردم روستا معمولاً ارتباطات قوی با جوامع خود دارند.

مثال:

Countrypeople often have strong ties to their communities.

معنی فارسی کلمه countrypeople

: معنی countrypeople به فارسی

افرادی که در مناطق روستایی زندگی می‌کنند و به فرهنگ و زندگی روستایی وابسته‌اند.