معنی فارسی countryward

B1

به سمت یا در جهت روستا؛ اشاره به فضای طبیعی و خارج از شهر دارد.

In the direction of the countryside or rural areas.

example
معنی(example):

آنها تصمیم گرفتند برای تعطیلات به سوی روستا سفر کنند.

مثال:

They decided to travel countryward for their vacation.

معنی(example):

جاده به سوی روستا کشیده می‌شود و به مناظر زیبایی منتهی می‌شود.

مثال:

The road stretches countryward, leading to beautiful landscapes.

معنی فارسی کلمه countryward

: معنی countryward به فارسی

به سمت یا در جهت روستا؛ اشاره به فضای طبیعی و خارج از شهر دارد.