معنی فارسی courtless

B2

بدون وجود یک دربار یا عدم ارتباط با آن؛ عاری از آداب و رسوم رسمی دربار.

Without a court or royal establishment; lacking the formalities associated with a court.

example
معنی(example):

شوالیه بی‌دربار به دنبال ماجراجویی دور از قلعه بود.

مثال:

The courtless knight sought adventure far from the castle.

معنی(example):

زندگی بی‌دربار انتخاب او بود بعد از رد کردن نجابت.

مثال:

Living a courtless life was a choice for him after rejecting nobility.

معنی فارسی کلمه courtless

: معنی courtless به فارسی

بدون وجود یک دربار یا عدم ارتباط با آن؛ عاری از آداب و رسوم رسمی دربار.