معنی فارسی courtin
B1فرایند عاشق شدن و جلب علاقه در عشقورزی، اغلب شامل معاشرت و محفلهای عاشقانه است.
The act of courting; engaging in romantic behavior or wooing someone.
- VERB
example
معنی(example):
آنها تابستان را در کنار دریاچه به یکدیگر عشق ورزیدند.
مثال:
They spent the summer courtin each other by the lake.
معنی(example):
عشقورزی بخشی از آداب و رسوم سنتی آنها قبل از ازدواج بود.
مثال:
Courtin was a part of their traditional customs before marriage.
معنی فارسی کلمه courtin
:
فرایند عاشق شدن و جلب علاقه در عشقورزی، اغلب شامل معاشرت و محفلهای عاشقانه است.