معنی فارسی covibrate

B1

به معنای هم‌اهنگ بودن و لرزیدن در زمان مشابه.

To vibrate together or in unison.

example
معنی(example):

این دو ابزار باید برای آزمایش هم‌اهنگی می‌داشتند.

مثال:

The two instruments needed to covibrate for the experiment.

معنی(example):

برای عملکرد صحیح، دستگاه‌ها باید به طور همزمان هم‌اهنگی کنند.

مثال:

To function correctly, the devices must covibrate simultaneously.

معنی فارسی کلمه covibrate

: معنی covibrate به فارسی

به معنای هم‌اهنگ بودن و لرزیدن در زمان مشابه.