معنی فارسی coween
B2نوعی گاو ماده که معمولاً به عنوان نگهبان فرزندانش عمل میکند.
A female cow that often serves as a protector of her offspring.
- NOUN
example
معنی(example):
گاوینی در آستانه در ایستاده و با کنجکاوی به بیرون نگاه میکرد.
مثال:
The coween stood in the doorway looking curiously.
معنی(example):
یک گاوین معمولاً از فرزندانش در برابر خطر محافظت میکند.
مثال:
A coween often protects its young from danger.
معنی فارسی کلمه coween
:
نوعی گاو ماده که معمولاً به عنوان نگهبان فرزندانش عمل میکند.