معنی فارسی crabmill

B1

محل یا کارخانه‌ای که در آن خرچنگ‌ها به محصولات غذایی تبدیل می‌شوند.

A facility that processes crabs, typically for culinary purposes.

example
معنی(example):

کارخانه خرچنگ خرچنگ‌های تازه را به غذاهای دریایی خوشمزه تبدیل می‌کند.

مثال:

The crabmill processes fresh crabs into delicious seafood dishes.

معنی(example):

او هر تابستان از کار در کارخانه خرچنگ لذت می‌برد.

مثال:

He enjoys working at the crabmill every summer.

معنی فارسی کلمه crabmill

: معنی crabmill به فارسی

محل یا کارخانه‌ای که در آن خرچنگ‌ها به محصولات غذایی تبدیل می‌شوند.