معنی فارسی crackbrain

B1

فردی که ایده‌ها یا افکار غیرعادی و عجیبی دارد.

A person who has crazy or eccentric ideas.

example
معنی(example):

او همیشه یک ایده غیرعادی داشت که همه را می‌خنداند.

مثال:

He always had a crackbrain idea that made everyone laugh.

معنی(example):

اختراعات غیرعادی او اغلب به یک نسل نو تبدیل می‌شد.

مثال:

Her crackbrain inventions often turned out to be genius.

معنی فارسی کلمه crackbrain

: معنی crackbrain به فارسی

فردی که ایده‌ها یا افکار غیرعادی و عجیبی دارد.