معنی فارسی crackbrainedness

B1

حالت یا ویژگی داشتن ایده‌ها و افکار غیرمعمول و عجیب.

The quality of having eccentric or unusual ideas.

example
معنی(example):

غیرعادی بودن او به برخی از نوآوری‌های غیرمنتظره منجر شد.

مثال:

His crackbrainedness led to some of the most unexpected innovations.

معنی(example):

آن‌ها غیرعادی بودن او را به عنوان یک منبع خلاقیت تحسین کردند.

مثال:

They admired her crackbrainedness as a source of creativity.

معنی فارسی کلمه crackbrainedness

: معنی crackbrainedness به فارسی

حالت یا ویژگی داشتن ایده‌ها و افکار غیرمعمول و عجیب.