معنی فارسی craftiness
B2قابلیت فریب دادن یا نشان دادن ذکاوت در ایجاد یا انجام کارها.
The quality of being clever, crafty, or cunning.
- NOUN
example
معنی(example):
هوش و حیلهگری او به او کمک کرد که رقبای خود را فریب دهد.
مثال:
Her craftiness helped her outsmart the competition.
معنی(example):
روباه به خاطر هوش و حیلهگریاش در افسانهها معروف است.
مثال:
The fox is known for its craftiness in fables.
معنی فارسی کلمه craftiness
:
قابلیت فریب دادن یا نشان دادن ذکاوت در ایجاد یا انجام کارها.