معنی فارسی craniography

B2

کرانیوگرافی، روش تصویربرداری از جمجمه که برای بررسی ساختار و نقائص آن به کار می‌رود.

The art or process of taking X-ray photographs of the skull.

example
معنی(example):

کرانیوگرافی برای مطالعه ساختار جمجمه استفاده می‌شود.

مثال:

Craniography is used to study the structure of the skull.

معنی(example):

پزشکان اغلب برای تشخیص آسیب‌های سر به کرانیوگرافی اتکا می‌کنند.

مثال:

Doctors often rely on craniography to diagnose head injuries.

معنی فارسی کلمه craniography

: معنی craniography به فارسی

کرانیوگرافی، روش تصویربرداری از جمجمه که برای بررسی ساختار و نقائص آن به کار می‌رود.