معنی فارسی craniometrical

B1

مرتبط با اندازه‌گیری‌های جمجمه به ویژه در تحلیل‌های علمی.

Related to skull measurements, especially in scientific analyses.

example
معنی(example):

روش‌های کرانیومتریک در علم پزشکی قانونی ضروری هستند.

مثال:

Craniometrical methods are essential in forensic science.

معنی(example):

این مطالعه تکنیک‌های کرانیومتریک را برای تحلیل بقایا اعمال کرد.

مثال:

The study applied craniometrical techniques to analyze the remains.

معنی فارسی کلمه craniometrical

: معنی craniometrical به فارسی

مرتبط با اندازه‌گیری‌های جمجمه به ویژه در تحلیل‌های علمی.