معنی فارسی crankdisk

B1

جزء مهمی در مکانیک که حرکت دورانی را تسهیل می‌کند.

A mechanical component that converts rotary motion to linear motion.

example
معنی(example):

دیسک کرانک برای عملکرد ماشین ضروری است.

مثال:

The crankdisk is essential for the machine to function.

معنی(example):

او دیسک کرانک را تعویض کرد تا کارایی را بهبود بخشد.

مثال:

He replaced the crankdisk to improve efficiency.

معنی فارسی کلمه crankdisk

: معنی crankdisk به فارسی

جزء مهمی در مکانیک که حرکت دورانی را تسهیل می‌کند.