معنی فارسی cranker
B1ابزاری برای راهاندازی یا فعالسازی یک سیستم یا ماشین.
A device used to start or activate a machine or system.
- NOUN
example
معنی(example):
کرانکر پس از خراب شدن تعمیر شد.
مثال:
The cranker was fixed after it broke down.
معنی(example):
آنها برای استارت موتور از یک کرانکر استفاده میکنند.
مثال:
They use a cranker to start the engine.
معنی فارسی کلمه cranker
:
ابزاری برای راهاندازی یا فعالسازی یک سیستم یا ماشین.