معنی فارسی crankest

B1

صفتی برای توصیف چیزی که بسیار غیرعادی یا خاص است.

An adjective describing something that is extremely unusual or distinctive.

example
معنی(example):

این هیجان‌انگیزترین سواری در پارک تفریحی است.

مثال:

This is the crankest ride at the amusement park.

معنی(example):

رویداد هیجان‌انگیزترین همه را گرد هم آورد.

مثال:

The crankest event brought everyone together.

معنی فارسی کلمه crankest

: معنی crankest به فارسی

صفتی برای توصیف چیزی که بسیار غیرعادی یا خاص است.