معنی فارسی craping
B1حرکت یا گشت و گذار آرام که ممکن است بدون هدف خاصی انجام شود.
Moving or wandering about without a specific purpose.
- VERB
example
معنی(example):
او تمام روز در خانه میچرخید.
مثال:
He was craping around the house all day.
معنی(example):
دیروز او را در حال کرپی زدن کنار دریاچه دیدم.
مثال:
I saw him craping by the lake yesterday.
معنی فارسی کلمه craping
:
حرکت یا گشت و گذار آرام که ممکن است بدون هدف خاصی انجام شود.