معنی فارسی crapy

B1

بد، کم‌کیفیت، یا ناپسند.

Of poor quality; disappointing or undesirable.

example
معنی(example):

غذا واقعاً بی‌کیفیت در آن رستوران بود.

مثال:

The food was really crapy at that restaurant.

معنی(example):

یک روز بد داشتم و فقط می‌خواستم به خانه بروم.

مثال:

I had a crapy day and just wanted to go home.

معنی فارسی کلمه crapy

: معنی crapy به فارسی

بد، کم‌کیفیت، یا ناپسند.