معنی فارسی crappiness
B1کیفیت نامطلوب یا وضعیت بد چیزی.
The state of being of poor quality or inferior.
- NOUN
example
معنی(example):
بیکیفیتی محصول بسیاری از مشتریان را ناامید کرد.
مثال:
The crappiness of the product disappointed many customers.
معنی(example):
او از بیکیفیتی تلفن جدیدش شکایت کرد.
مثال:
He complained about the crappiness of his new phone.
معنی فارسی کلمه crappiness
:
کیفیت نامطلوب یا وضعیت بد چیزی.