معنی فارسی criddle

B1

نوعی سبد یا وسیله برای نگهداری اشیاء که معمولاً در صنایع دستی به کار می‌رود.

A type of basket or container typically used in crafts.

example
معنی(example):

کریدل برای توصیف نوعی سبد استفاده می‌شود.

مثال:

The criddle is used to describe a type of basket.

معنی(example):

او میوه‌ها را در کریدل چوبی قرار داد.

مثال:

He placed the fruits in the wooden criddle.

معنی فارسی کلمه criddle

: معنی criddle به فارسی

نوعی سبد یا وسیله برای نگهداری اشیاء که معمولاً در صنایع دستی به کار می‌رود.