معنی فارسی crippied

B1

ناتوان به وضعیتی اطلاق می‌شود که فرد به دلیل آسیب یا بیماری نمی‌تواند به‌طور طبیعی حرکت کند.

Having a physical disability that limits movement or mobility.

example
معنی(example):

پس از حادثه، او ناتوان شد و به کمک برای راه رفتن نیاز داشت.

مثال:

After the accident, he was left crippied and needed help to walk.

معنی(example):

این بیماری او را ناتوان کرده بود، اما او همچنان خوشبین بود.

مثال:

The disease had left him crippied, but he remained optimistic.

معنی فارسی کلمه crippied

: معنی crippied به فارسی

ناتوان به وضعیتی اطلاق می‌شود که فرد به دلیل آسیب یا بیماری نمی‌تواند به‌طور طبیعی حرکت کند.