معنی فارسی crippingly

B1

به شکلی آسیب‌زننده یا ناتوان‌کننده اطلاق می‌شود که بر روند زندگی تأثیر می‌گذارد.

In a manner that causes significant detriment or incapacity.

example
معنی(example):

این آسیب به‌طور ناتوان‌کننده بر او تأثیر گذاشت و زندگی روزمره‌اش را به‌طور قابل توجهی تغییر داد.

مثال:

The injury affected him crippingly, altering his daily life significantly.

معنی(example):

او با شجاعت درباره وضعیت ناتوان‌کننده و دردناک خود صحبت کرد.

مثال:

She spoke about her crippingly painful condition with great courage.

معنی فارسی کلمه crippingly

: معنی crippingly به فارسی

به شکلی آسیب‌زننده یا ناتوان‌کننده اطلاق می‌شود که بر روند زندگی تأثیر می‌گذارد.