معنی فارسی cripplingly

B1

به معنای به شدت آسیب‌زننده، به طوری که در انجام کارها اختلال ایجاد کند.

In a manner that severely restricts or hinders normal activity.

adverb
معنی(adverb):

In a way that cripples, or is crippling

example
معنی(example):

او در مهمانی به شدت خجالتی بود.

مثال:

He was cripplingly shy at the party.

معنی(example):

قرض‌های به شدت بالا او را تحت فشار قرار می‌داد.

مثال:

Her cripplingly high debts stressed her out.

معنی فارسی کلمه cripplingly

: معنی cripplingly به فارسی

به معنای به شدت آسیب‌زننده، به طوری که در انجام کارها اختلال ایجاد کند.