معنی فارسی crispine

B1

کریسپین، شبیه به حالت یا بافت ترد و شکننده که معمولاً در اشاره به مواد غذایی یا برگ‌ها به کار می‌رود.

A term describing something that is crisp or brittle in texture.

example
معنی(example):

برگ‌های کریسپین زیر پا صدا می‌کردند.

مثال:

The crispine leaves crackled underfoot.

معنی(example):

ما از بافت کریسپین برای پروژه‌امان استفاده کردیم.

مثال:

We used the crispine texture for our project.

معنی فارسی کلمه crispine

: معنی crispine به فارسی

کریسپین، شبیه به حالت یا بافت ترد و شکننده که معمولاً در اشاره به مواد غذایی یا برگ‌ها به کار می‌رود.