معنی فارسی cross-cuts
B2استفاده از برشهای متناوب در فیلمسازی برای نشان دادن رویدادهایی که بهطور همزمان در مکانهای مختلف رخ میدهند.
Editing technique that alternates between two or more scenes happening simultaneously.
- NOUN
example
معنی(example):
فیلمبردار از برشهای متقاطع برای ایجاد تنش در صحنه استفاده کرد.
مثال:
The filmmaker used cross-cuts to create tension in the scene.
معنی(example):
برشهای متقاطع میتوانند رویدادهای همزمان را که در جاهای مختلف اتفاق میافتند نشان دهند.
مثال:
Cross-cuts can show simultaneous events happening in different places.
معنی فارسی کلمه cross-cuts
:
استفاده از برشهای متناوب در فیلمسازی برای نشان دادن رویدادهایی که بهطور همزمان در مکانهای مختلف رخ میدهند.