معنی فارسی crossrow

B1

ردیف متقاطع، آرایش یا ترتیب اشیا به گونه‌ای که خطوط افقی و عمودی را قطع کنند.

A pattern or arrangement where rows intersect or cross each other.

example
معنی(example):

کشاورز دانه‌ها را در الگوی ردیف متقاطع کاشت.

مثال:

The farmer planted the seeds in a crossrow pattern.

معنی(example):

آنها صندلی‌ها را برای جلسه در یک ردیف متقاطع چیدند.

مثال:

They arranged the chairs in a crossrow for the meeting.

معنی فارسی کلمه crossrow

: معنی crossrow به فارسی

ردیف متقاطع، آرایش یا ترتیب اشیا به گونه‌ای که خطوط افقی و عمودی را قطع کنند.