معنی فارسی crost

B1

نوعی نان کوچک و نازک که معمولاً به عنوان پیش‌غذا استفاده می‌شود.

A type of small, thin bread often served as an appetizer.

example
معنی(example):

او از کروست با قهوه‌اش لذت برد.

مثال:

He enjoyed the crost with his coffee.

معنی(example):

کروست به عنوان پیش‌غذا سرو می‌شود.

مثال:

Crost is often served as an appetizer.

معنی فارسی کلمه crost

: معنی crost به فارسی

نوعی نان کوچک و نازک که معمولاً به عنوان پیش‌غذا استفاده می‌شود.