معنی فارسی croucher
B1شخصی که در حالت قوز یا نشسته حرکت میکند.
A person who crouches or adopts a crouched position.
- NOUN
example
معنی(example):
او به عنوان یک قوز کرد در بین دوستانش شناخته شده بود.
مثال:
He was known as a croucher among his friends.
معنی(example):
قوز کرده به سرعت از میان جمعیت گذشت.
مثال:
The croucher swiftly made his way through the crowd.
معنی فارسی کلمه croucher
:
شخصی که در حالت قوز یا نشسته حرکت میکند.