معنی فارسی croupily
B1به شکل کمرشکن، توصیف یک صدا یا حالت که نشاندهنده مشکل در تنفس است.
In a manner characteristic of croup, usually referring to a rough or hoarse voice.
- ADVERB
example
معنی(example):
او به دلیل سرماخوردگی به صورت کمرشکن صحبت کرد.
مثال:
She spoke croupily due to her cold.
معنی(example):
او به صورت کمرشکن سرفه کرد و همه را نگران کرد.
مثال:
He coughed croupily, making everyone concern.
معنی فارسی کلمه croupily
:
به شکل کمرشکن، توصیف یک صدا یا حالت که نشاندهنده مشکل در تنفس است.