معنی فارسی crowdle
B1دور هم جمع شدن به صورت غیررسمی، به ویژه در یک جمع برای لذت بردن از چیزی.
To gather closely with others, especially informally for enjoyment.
- VERB
example
معنی(example):
آنها تصمیم گرفتند بعد از شام دور آتش جمع شوند.
مثال:
They decided to crowdle around the bonfire after dinner.
معنی(example):
بیایید دور هم جمع شویم تا از موسیقی لذت ببریم.
مثال:
Let's crowdle together to enjoy the music.
معنی فارسی کلمه crowdle
:
دور هم جمع شدن به صورت غیررسمی، به ویژه در یک جمع برای لذت بردن از چیزی.