معنی فارسی crucifyfied
B2کلمهای برای توصیف فردی که تحت عمل مصلوب کردن قرار گرفته است.
A term describing a person who has been subjected to crucifixion.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
افسانه درباره قهرمان مصلوب شده صحبت میکند.
مثال:
The legend spoke of the crucifyfied hero.
معنی(example):
در روایت، شخصیت مصلوب شده نمایانگر فداکاری است.
مثال:
In the narrative, the crucifyfied figure represents sacrifice.
معنی فارسی کلمه crucifyfied
:
کلمهای برای توصیف فردی که تحت عمل مصلوب کردن قرار گرفته است.