معنی فارسی crudle
B1نوعی کلکسیون یا انباره که اغلب غیررسمی و بینظم است.
A collection of things often kept in an informal or disorderly way.
- NOUN
example
معنی(example):
او یک کلکسیونی از اشیاء داشت که نمیخواست کسی آن را ببیند.
مثال:
She had a crudle that she did not want anyone to see.
معنی(example):
آن کلکسیون در اتاق زیر شیروانی پنهان شده بود.
مثال:
The crudle was hidden away in the attic.
معنی فارسی کلمه crudle
:
نوعی کلکسیون یا انباره که اغلب غیررسمی و بینظم است.