معنی فارسی crudy

B1

کیفیت پایین و ناچیز، به خصوص در مورد اشیاء یا خدمات.

Of poor quality; substandard; inferior.

example
معنی(example):

شرایط بی‌کیفیت کارخانه کار را دشوار کرده بود.

مثال:

The crudy conditions of the factory made work difficult.

معنی(example):

او از وضعیت بی‌کیفیت محصول ناامید شد.

مثال:

He was disappointed by the crudy state of the product.

معنی فارسی کلمه crudy

: معنی crudy به فارسی

کیفیت پایین و ناچیز، به خصوص در مورد اشیاء یا خدمات.