معنی فارسی crunchingness

B1

ویژگی صدای خوردن یا شکستگی، معمولاً به هنگام فشار دادن یا راه رفتن روی سطوح ترد.

The quality of producing a crunching sound, especially when walked on or bitten.

example
معنی(example):

صدای خوردن برف به جو زمستانی افزوده می‌شود.

مثال:

The crunchingness of the snow added to the winter atmosphere.

معنی(example):

من صدای خوردن زمانیکه روی برگ‌های خشک راه می‌روم، دوست دارم.

مثال:

I love the crunchingness when I walk on dry leaves.

معنی فارسی کلمه crunchingness

: معنی crunchingness به فارسی

ویژگی صدای خوردن یا شکستگی، معمولاً به هنگام فشار دادن یا راه رفتن روی سطوح ترد.