معنی فارسی cruster

B1

خمیرگیر، شخصی که خمیر را ورز می‌دهد و برای پخت محصولات نان استفاده می‌کند.

One who forms or works with dough for baking.

example
معنی(example):

خمیر پیتزا طعم خوشمزه‌ای به آن اضافه کرد.

مثال:

The cruster of the pizza added a delightful crunch.

معنی(example):

او به عنوان خمیرگیر نانوایی جدید شناخته شد.

مثال:

She became known as the cruster of the new bakery.

معنی فارسی کلمه cruster

: معنی cruster به فارسی

خمیرگیر، شخصی که خمیر را ورز می‌دهد و برای پخت محصولات نان استفاده می‌کند.