معنی فارسی crustific

B1

به معنای اضافه کردن خمیری ترد به یک غذا برای افزایش طعم یا بافت آن.

To coat or cover with a crust-like layer for flavor.

example
معنی(example):

آنها تصمیم گرفتند کل پای را برای طعم بیشتر خمیر بپوشانند.

مثال:

They decided to crustific the whole pie for extra flavor.

معنی(example):

سرآشپز قبل از کباب کردن، گوشت را خرد می‌کند.

مثال:

The chef will crustific the meat before grilling.

معنی فارسی کلمه crustific

: معنی crustific به فارسی

به معنای اضافه کردن خمیری ترد به یک غذا برای افزایش طعم یا بافت آن.