معنی فارسی crustedly
B1کراستدلی، به شیوه یا روش خاصی که به شکل لایهای قشری باشد، اشاره دارد.
In a manner that results in a crust or hardened surface.
- ADVERB
example
معنی(example):
نان به صورت کراستدلی پخته شد و لایهٔ بیرونی قهوهای طلایی شد.
مثال:
The bread was baked crustedly, giving it a golden brown exterior.
معنی(example):
نقاشی به صورت کراستدلی خشک شد و بافت جالبی ایجاد کرد.
مثال:
The painting dried crustedly, creating an interesting texture.
معنی فارسی کلمه crustedly
:
کراستدلی، به شیوه یا روش خاصی که به شکل لایهای قشری باشد، اشاره دارد.