معنی فارسی crusting

B1 /ˈkɹʌstɪŋ/

پوسته نازکی که روی چیزی مانند نان یا کیک ایجاد می‌شود و معمولاً باعث بهبود طعم یا بافت آن می‌شود.

The outer layer or surface layer of a food item that has hardened or dried.

verb
معنی(verb):

To cover with a crust.

معنی(verb):

To form a crust.

noun
معنی(noun):

Encrusted material.

مثال:

the crustings on a barrel

example
معنی(example):

نان یک پوسته خوب در خارج دارد.

مثال:

The bread has a nice crusting on the outside.

معنی(example):

پوسته پای به طرز بی‌نقصی طلایی بود.

مثال:

The pie's crusting was perfectly golden.

معنی فارسی کلمه crusting

: معنی crusting به فارسی

پوسته نازکی که روی چیزی مانند نان یا کیک ایجاد می‌شود و معمولاً باعث بهبود طعم یا بافت آن می‌شود.