معنی فارسی cubhood
B1سنین جوانی حیوانات، دورهای که بچهحیوانات بهتدریج با محیط اطرافشان آشنا میشوند.
The period of life when young animals are developing and learning to survive.
- OTHER
example
معنی(example):
راهنمایی بچهشیریها پر از فعالیتهای بازیگوشانه بود.
مثال:
The cubhood of the animals was full of playful activities.
معنی(example):
در سنین جوانی، حیوانات جوان مهارتهای بقا را یاد میگیرند.
مثال:
In cubhood, young animals learn important survival skills.
معنی فارسی کلمه cubhood
:
سنین جوانی حیوانات، دورهای که بچهحیوانات بهتدریج با محیط اطرافشان آشنا میشوند.