معنی فارسی cuisinary

B1

هنر یا مهارت‌های مربوط به آشپزی و تهیه غذاها.

Relating to the art of cooking.

example
معنی(example):

هنرهای آشپزی شامل پخت و پز و نان‌پزی است.

مثال:

The cuisinary arts include cooking and baking.

معنی(example):

او تکنیک‌های آشپزی را در مدرسه آشپزی یاد گرفت.

مثال:

She studied cuisinary techniques in culinary school.

معنی فارسی کلمه cuisinary

: معنی cuisinary به فارسی

هنر یا مهارت‌های مربوط به آشپزی و تهیه غذاها.