معنی فارسی cumbering
B1بار کردن، به معنای متلک زدن یا ایجاد مانع و مزاحمت است. در اینجا به معنای مزاحمت برای افکار یا ذهن شخص است.
To hinder, obstruct, or burden someone or something.
- verb
verb
معنی(verb):
To slow down; to hinder; to burden; to encumber.
example
معنی(example):
بار کردن ذهن خود با نگرانیها میتواند مضر باشد.
مثال:
Cumbering your mind with worries can be harmful.
معنی(example):
او دریافت که بار کردن خود با کارهای غیرضروری فقط به استرس منجر میشود.
مثال:
She found that cumbering herself with unnecessary tasks only led to stress.
معنی فارسی کلمه cumbering
:
بار کردن، به معنای متلک زدن یا ایجاد مانع و مزاحمت است. در اینجا به معنای مزاحمت برای افکار یا ذهن شخص است.