معنی فارسی cumbu
B1کُمبو، نوعی گیاه که در مناطق خاصی رشد میکند.
A plant known for its resilience in specific climates.
- NOUN
example
معنی(example):
گیاه کُمبو در محیطهای گرم و مرطوب رونق دارد.
مثال:
The cumbu plant thrives in warm, humid environments.
معنی(example):
او یک باغ زیبا با گیاه کُمبو ایجاد کرد.
مثال:
She created a beautiful garden featuring cumbu.
معنی فارسی کلمه cumbu
:
کُمبو، نوعی گیاه که در مناطق خاصی رشد میکند.