معنی فارسی cumulated

B2

جمع شده، به عمل جمع آوری و انباشتن داده‌ها یا تجارب در یک نقطه اشاره دارد.

Acquired or accumulated over time, often referring to data or experiences.

verb
معنی(verb):

To accumulate; to amass.

معنی(verb):

To be accumulated.

example
معنی(example):

داده‌ها در طول چند سال جمع شده‌اند تا یک روند واضح را نشان دهند.

مثال:

The data has cumulated over several years to show a clear trend.

معنی(example):

تجربیات او به یک درک عمیق از موضوع تبدیل شده است.

مثال:

His experiences have cumulated into a rich understanding of the subject.

معنی فارسی کلمه cumulated

: معنی cumulated به فارسی

جمع شده، به عمل جمع آوری و انباشتن داده‌ها یا تجارب در یک نقطه اشاره دارد.