معنی فارسی cunctator
C1کونکاتور، فردی که در عمل کردن با احتیاط عمل میکند و زمان لازم را برای تفکر استعمال میکند.
A term referring to someone who delays or procrastinates, especially in decision-making.
- NOUN
example
معنی(example):
استراتژیست به عنوان یک کونکاتور شناخته میشد که همیشه قبل از عمل کردن وقتش را صرف فکر کردن میکرد.
مثال:
The strategist was known as a cunctator, always taking his time to think before acting.
معنی(example):
در روم باستان، یک کونکاتور کسی بود که در امور نظامی مشاوره احتیاط میداد.
مثال:
In ancient Rome, a cunctator was someone who advised caution in military affairs.
معنی فارسی کلمه cunctator
:
کونکاتور، فردی که در عمل کردن با احتیاط عمل میکند و زمان لازم را برای تفکر استعمال میکند.