معنی فارسی cushie
A2نشسته یا خوابیده بر روی چیزی نرم و راحت، به خصوص در مورد مبلمان.
Describing something soft and comfortable, especially in relation to furniture.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
او یک مبل راحتی جدید برای اتاق نشیمن خرید.
مثال:
She bought a new cushie couch for the living room.
معنی(example):
صندلی راحتی مطالعه را تجربهای لذت بخش کرد.
مثال:
The cushie chair made reading a pleasurable experience.
معنی فارسی کلمه cushie
:
نشسته یا خوابیده بر روی چیزی نرم و راحت، به خصوص در مورد مبلمان.