معنی فارسی daidled
B1صرف وقت بدون تولید نتیجه، معمولاً به صورت منفی استفاده میشود.
Past tense of daidle, indicating that time was wasted.
- VERB
example
معنی(example):
او تمام بعدازظهر را تلف کرده و حالا پشیمان است.
مثال:
He daidled all afternoon and now regrets it.
معنی(example):
آنها در طول جلسه وقت را تلف کردند بدون اینکه توجهی کنند.
مثال:
They daidled through the meeting without paying attention.
معنی فارسی کلمه daidled
:
صرف وقت بدون تولید نتیجه، معمولاً به صورت منفی استفاده میشود.