معنی فارسی daidlie

B1

به معنای بی‌فکری و بی‌تحرکی در رفتار یا تصمیم‌گیری.

In a way that shows laziness or lack of thought.

example
معنی(example):

آنها مبلمان را به شکلی بی‌روح و بی‌فکر جا به جا کردند.

مثال:

They rearranged the furniture in a daidlie way.

معنی(example):

تصمیمات کند و بی‌فکر او معمولاً به هرج و مرج منجر می‌شد.

مثال:

His daidlie decisions often led to chaos.

معنی فارسی کلمه daidlie

: معنی daidlie به فارسی

به معنای بی‌فکری و بی‌تحرکی در رفتار یا تصمیم‌گیری.